English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1005 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
unrepresentative U کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
at least U هیچ نباشد
to be on the safe side U باقی نباشد
not too expensive U خیلی گران نباشد.
low priority work U کاری که مهم نباشد
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
Arabic U زبان تازی زبان عربی
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
null U لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
rigid U یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
If anything ,it is more expensive. U اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
in the event that U چنانکه
as U چنانکه
how U چنانکه
so that U چنانکه
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
She is forty if a day . U چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
insolubly U چنانکه اب نشود
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
permissively U چنانکه مخیرسازد
as is well known U چنانکه مشهور
as it deserves U چنانکه باید
dilatorily U چنانکه پرشود
proper U چنانکه شایدوباید
admissibleness U چنانکه روا
so to speak U چنانکه گویی
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
pinchingly U چنانکه فشاراورد
coordinately U چنانکه یکجورباشد
prettily U چنانکه زیبانماید
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
perniciously U چنانکه زیان اورد
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
prettily U بخوبی چنانکه باید
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
interminably U چنانکه تمام نشود
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
permissively U چنانکه اجازه بدهد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
convincingly U چنانکه متقاعد کند
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
according to his version U چنانکه او شرح میداد
according as چنانکه بدان سان که
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
medially U چنانکه درمیان باشد
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
effusively U چنانکه گویی بریزد
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
meetly U چنانکه باید و شاید
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
invisibly U چنانکه دیده نشود
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
comme il faut U چنانکه باید وشاید
funnily U چنانکه خنده اورد
meetly U چنانکه در خور باشد
What You See Is All You Get U برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
lapped U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
lap U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted U 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
Recent search history Forum search
1Vintage style
1tink and grow rich
1affixation
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2مهرآسا
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com